پنجمین روز…
امشب شب چارشنبه سوری نیس
اما دارم بی وقفه میسوزم
انگار که توو آتیش افتادم
وقتی به عکست چشم میدوزم
ما هر دوتامون به سفر رفتیم
رفتی، منم توی خودم رفتم!
دنیام بدون تو چقد گِرده
تکرارِ پنجمین روز هفته م!
من بی تو درگیر یه کابوسم
کابوسِ سرما وُ فراموشی
اِنقدر سردم که توو خوابِ من
شالو لباس گرم میپوشی!
دنیامو بدجور زیرو رو کردی
از آسمونم خاک میباره!
زیر پاهام خالیه توو قلبم
یه حس ِ وحشتناک میباره
چارشنبه هارُ توو خودم میرم
دلتنگیامو میبرم بیرون!
بازم همون چارراهو بعد از ظهر
بازم همون آژیرِ سرگردون!
لعنت به هرجا که ترافیکه!
لعنت به هرچی ساعتِ هفته!
تا اومدم توو آمبولانس بودی!
لعنت به پنجمین روز هفته…