پنجمین روز…

امشب شب چارشنبه سوری نیس
اما دارم بی وقفه میسوزم
انگار که توو آتیش افتادم
وقتی به عکست چشم میدوزم

ما هر دوتامون به سفر رفتیم
رفتی، منم توی خودم رفتم!
دنیام بدون تو چقد گِرده
تکرارِ پنجمین روز هفته م!

من بی تو درگیر یه کابوسم
کابوسِ سرما وُ فراموشی
اِنقدر سردم که توو خوابِ من
شالو لباس گرم میپوشی!

دنیامو بدجور زیرو رو کردی
از آسمونم خاک میباره!
زیر پاهام خالیه توو قلبم
یه حس ِ وحشتناک میباره

چارشنبه هارُ توو خودم میرم
دلتنگیامو میبرم بیرون!
بازم همون چارراهو بعد از ظهر
بازم همون آژیرِ سرگردون!

لعنت به هرجا که ترافیکه!
لعنت به هرچی ساعتِ هفته!
تا اومدم توو آمبولانس بودی!
لعنت به پنجمین روز هفته…

 

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/100387کپی شد!
586
۱۳
۲

  • كارن - مدیر اجرایی سایت درود بر جناب دمي زاده ي عزيز ...مثل هميشه ترانه ي زيبايي ازتون خوندم و هميشه مشتاق خوندن كارهاي شما در سايت هستيم .... با نظر دوست خوبمون مريم حقيقت هم موافقم ، به نظرم لعنت به روز پنجم هفته در خوانش روونتر و مناسب تر هست .... ممنون كه مينويسيد
  • مریم . سپید سلام جناب دمی زاده...بسیار زیبا و دلنشین بود کارتون...مخصوصا بندهای پایانی غافلگیرکننده و جذاب بود... قلمتون مانا موفق باشید...
  • maryam haghighat سلام کار خوبی ازتون خوندم...اما به نظر من به جای لعنت به پنجمین روز هفته مینوشتید..لعنت به روز پنجمه هفته شاید بهتر می بود....موفق باشید
  • امیر حاتمی نیا سلام ترانه زیبایی ازتون خوندم جناب دمی زاده
  • آزاده ربانی سلام جناب دمیزاده ی عزیز بسیار کارتون دلپسند و زیباست لایک
  • علی اصغر شریفی کار نسبتا خوبی ازتون خوندم فقط خیلی نوع روایتتون رو به این شکل نپسندیدم. نمیگم خیلی باید روایت روو باشد. به هرحال باید یه حس غافلگیری در روایت و به خصوص در پایان بندی باشد. این در کار شما بود. اما به نظر میرسه فاصله زیادی از لحاظ درک مفهومی کار و چیدمان کلمات ، بین بندهای ابتدایی کار و دو بند پایانی کارتون هست. خیلی چفت و بست هم نیستند. اگر دو بند پایانی کار حذف بشود هرگونه روایت و داستان سازی رو میشه برای روایت تصور کرد و کار اصلا به گونه ای دیگر به پایان برسه . مثلا من خودم در دفعه اول ، فکر کردم که این کار هم یه کاری هست که دو نفر از هم جدا شدند ( با مایه های عاشقانه، البته فضای منفی) ؛ مثل کارهای عاشقانه تلخ دیگه. اما بعدا، این دو بند پایانی ، کار رو و ذهنیت بنده رو تغییر داد. حتی المانها و کلماتی مثل ، چهارشنبه سوری ، آتیش و ... که در ابتدای کار آوردی با دوبند پایانی کارت فاصله دارند و خیلی کدهای شفاف و قابل دسترسی نیستند. البته اینها همه ذهنیت و نوع برخورد من با ترانه هست و شاید در دیگران این حس وجود نداشته باشد و حتی شاید طرفدار این نوع تغییر حس در کار، به این صورت باشند. *موفق باشید*
  • بانوی ترانه های عاشقانه-ژیلاقنبری سلام . ترانه هاتون بسیار خوندنیه واقعا..خسته نباشید ولایک