مرد بی چهره
همه آماده…
نور…
صدا…
حرکت!!!
…
همه چی واسه بازی آماده س
نقش هر کی به غیر نقش خودت
خوب می دونی که چقد ساده س
من یه بازیگرم توو ژانر درام
که سکوتش سکانس آخرشه،
اون که با درد زندگی کرده
مردن ساده شانس آخرشه
اون نویسنده ی پر از یأسم
که سابقه اش پر ممیزیه
یه هنرمند دلشکسته م که
توو سلامش غم خدافظیه
من همون نقش اول فیلمم
که تو جریان یه تصادف مرد
اما فیلمم بدون من پر شد…
کارگردان یکی به جام آورد
رودی ام که اسیر بسترشه
راهم اون سمته که سرازیره
دائم الخمری ام که یادش نیس
از کجا اومده؟ کجا میره؟
آینه ها مرگ مرد بی چهره ان
هی گریمور! منو نجات بده!
من یه بازیگرم که منتظره
کارگردان یه روزی کات بده