"سربسته"
دو سال قبل از همین امروز تو ترمینال
برای آخرین دفعه تو رو دیدم
دو سال قبل از همین امروز جلو آینه
سرو کج کردمو از ته تراشیدم
بهم گفتی برو وقتی که برگشتی…
منم رفتم که با عشق تو برگردم
میخواستم مرد باشم وقت برگشتن
که اینطوری با حرفات بچه گی کردم
به وقت پادگان ساعت عقب می رفت
زمستون رفت و تو جلد بهار اومد
برای من فقط پاکت به پاکت درد
برای تو ولی باز خواستگار اومد
میخواستم مرد باشم وقت برگشتن
برای تو که تنها عشق من بودی
دو سال روزا رو میشمردم ولی آخر
یه وقتی مرد برگشتم که زن بودی
دو سال رفت و بازم اینجام،جلو آینه
تو فکرم دست تو چشمامو می بنده
یه بچه با خودش میگه تو برگشتی
ولی مردی که تو آینه س نمی خنده