تقدیر عاشق
عاشق تر از اونی که لمس اشکای من
تن پوشی همقدّ شکیباییت باشه
تنهاتر از اونم که سر انگشتای من
پالیش رنگ مات تنهاییت باشه
دست خودم نیس این که قلب خسته ی من
دربست اسیر دستای یه مرد دیگه س
این که تو هم قربونی بی مهریام و
پاسوز این رابطه شی یه درد دیگه س
معصوم تر از اونی که من از قلّه ی عشق
بی واهمه پرتت کنم تو درّه ی غم
کنجکاویتو بس کن ؛ فقط اینو بفهم که
غمگین تر از اونم که غمخوار تو باشم
تقصیر من نیس این که دنیا شیر تو شیره
هرکی رو دوس داری دلش جایی اسیره
تفسیر عشق شاید همین دور موندنا و
تقدیر عاشق اینه که تنها بمیره