طعمه های یه گربه ی پیریم
از یه سلول ساده و سرخوش
تا رقابت برای حفظ حیات
از یه دریای هرچه باداباد
تا رسیدن به انزوای قنات
لحظه لحظه بزرگ تر شدیم و
رفته رفته رو پامون ایستادیم
کاش از اولش به این دنیا
قول ادم شدن نمیدادیم
ماهی حوض سرخ نقاشی
طعمه ی دست گربه عابده شد
قصه های قدیمی و متروک
رنگ قانون گرفت و قاعده شد
همگی تو دل یه گربه ی پیر
هضم میشیم،تلو تلو میزنیم
اولش خوب و خوش شروع میشه بعد
کهنه میشیم و زود دلو میزنیم
به جای اینکه قصه گو باشیم
ادمک های تخت حوضی شدیم
چاه کن ها همیشه تو چاهن
خودمونیم که پوست موزی شدیم!
شکلکای عجیب و بی حرکت
روی این صورتای چین خورده
خنده های عجیب شیطانی
به تئاتر شبِ :"زمین خورده"
شعرهایی که مال ما نیستن
فیلم هایی که عشق جبهه شدن
جای لیوان با پارچ عرق میخوریم!
لودگی ها تو سال تازه مُدن!
مثل اشک زمین که جاری شه
از بالا سوی دره در حرکت
وسط شهر خشکمون میکنن
با یه مشت طرح بی اساس و غلط
مدتی سمت باد سرد خزون
مدتی توی لشکر رومیم
هیچکس قصه رو نمی فهمه
هیچ کدوم قصه رو نمیدونیم!
من و تو صحنه ساز قصه بشیم
قصه هامون حماسه میسازن!
باورش سخته اما باور کن
باورامون به شب نمیبازن!
عیدتونم مبارک!!