ترانه آخرین برگ
با سلام خدمت دوستان خوبم و اساتید محترم.
ترانه ای رو تقدیمتون میکنم امیدوارم مورد پسندتون باشه
راستش موقع سرودن این ترانه تو حس و حال عجیبی بودم،توصیفش واقعا" سخته…
حس میکنم سردیه دستاتو
نسبت بهم سردی که می رنجم
زیر بارون فریاد زدم بی تو
گفتم واسه چشمات می جنگم
ساعت، معلّق مونده از وقتی
تو رفتی و ، تنهایی سر کردم
هر شب کناره پنجره تنها
تو رویا دنبال تو می گردم
فک(ر) کردم این غصه تموم میشه
دستات بازم سایه می اندازه
زل میزنم روبه چشای تو
بازم صدات این عشقو می سازه!
من حنجره م بسته س از این گریه
اینجا دارم گوشه نشین میشم
این آخرین برگ کتابِ ماس
محو همین سه نقطه چین میشم