حرفام تو هیچ ترانه نیست
توی شهر راه میرمو آدمارو نگاه میکنم
همه از همه بدشون میاد ولی باز همو نگاه میکنن
یکی میخواه با حیله هاش طلا رو ارزون بخره
یکی با نازو عشوه هاش دلا رو آسون میبره
توهم با روی صادقی میگی که با صداقتی
اما چشات بهم میگن دروغ میگی به راحتی
تو این زمونه شلوغ دلا پر شده از دروغ
دلم گرفته از خودم از این روزای بی فروغ
ستاره نیست هوا نیست درد هست و دوا نیست
لاف صداقتو نزن تصویر هست و صدا نیست
حرفام تو هیچ ترانه نیست حقیقته بهانه نیست
دلم گرفته از خودم این بغضمه ترانه نیست