اینجا کجای عالمه
زمین چه جای زشتیه
درخت توی جهنمه
ولی تبر بهشتیه
همه داریم عقب میریم
معکوس شده تصویرِ ما
ساعتامون پلاسیده
عقربه هاش اسیرِ ما
یه مُشت فلز توی سینه س
سیاهه رنگ خونمون
مُسری شده احساسِ مرگ
وبا زده به جونمون
مدادمون نمیکشه
بجز تب و در به دری
رنگی توی نقاشی نیست
سیاه سفید خاکستری
بدو ولی نمیرسی
آخرِ راه بسته شده
از این تلاشِ بی هدف
حتی خدا خسته شده
یخ بسته قلبِ آدما
تپش فقط رو به سقوط
دیوار کشیده بینمون
وحشتِ مرگ،حسِ سکوت
(بابک زمانی)
علی اصغر شریفی
کار زیبایی بود از لحاظ تصویر سازی و روونی اما با روایت کار و نوع دیدگاهتون در کار خیلی هم سلیقه نیستم. @};- :-)
مجید صادقی
سلام بابك عزيز ترانه زيبايي بود مرسي
اردیبهشت بانو
استعداد خوبی دارید، تصویر ساز خوبی هستید، کارتون خالی از نقد نیس، ولی من چیزی نمی گم فقط یک راهکار می دم: این ترانه رو تا چند ماه اصلللللا نبینید و نخونید(تو این چند ماه شدیییییداً ترانه ها و شعرهای قوی از بهترین شاعران و ترانه سراها بخونید و وااااقعا بخونید) و بعد از چند ماه واسه اولین بار یه جورایی! بخونیدش و اون موقه همه ی چیزایی که من الان می خواستم بهتون بگم رو شما به خودتون می گید!موفق باشید @};-
ناهید ملکی
@};- @};- @};-
صالح حسینی
دغدغتون تحسین برانگیزه دوست من محتوا عالی بود درود بر این حس وظیفه =D>
علی یاری
@};- @};- @};- @};- @};- @};- به امید بهترین ها لایک 1 تقدیمت
امید
مرسی بابک عزیز--بسیار زیبا بود
تهِ کدوم مسیر،سرِ کدوم مزار؟
بامن بمان
امسال، سال منه ☃️
آوازِ قو
فرشته بودن