"آخرین وداع"

تو رو می سپرم به جاده

خودمو به دست تقدیر

تو می ری و من می میرم

توی این شب نفس گیر

………………………….

تو رو می سپرم به رویا

به هزار خاطره ی دور

مث سایه ای که گم شه

تو غم جدایی از نور

………………………….

تو رو می سپرم به آینه

مث شیشه خورد میشم

یادگاریاتو بردار

چیزی جا نمونه پیشم

………………………….

برو اشکامو نبینی

بذار این قصه تموم شه

نذار اون چشای زیبات

میون گریه حروم شه

………………………….

سرنوشت ما همین بود

که جدا شیم آخر راه

که شکنجه شیم همیشه

بین آدمای خودخواه

………………………….

نه تو خم شو از جدایی

نه بذار که من بیفتم

بذار “آخرین وداع” شه

هرچی گفتم و… نگفتم

https://www.academytaraneh.com/99332کپی شد!
748
۲۱
۱

  • علی نصرالله زاده ترانه ی بسیار زیبایی بود به جز مصراع آخر که در برابر بقیه ی مصراع ها یه کم ضعیف تر بود به نظر من هیچ مشکلی توی این ترانه وجود نداره... موضوع ترانه کاملا احساسی و امروزیه که با تصویر سازیای شما خوب بیان شده و اینگونه ترانه های عاشقانه کلیشه ای نیستن! حشوی هم توی بیت آخر نیست...شاید یه کم سخت گیرانه بشه حشو دید ولی باز هم هر چی باشه این یه ترانه ست...عامیانه ست...قرار نیست همه مثه سعدی شعر بگن! کار شما عالی بود...موفق باشید
    • یاسر بهبهانی سلام علی جان. محبت دارید که کارمو مطالعه و مورد دقت نظر قرار دادید.میدونید نقد هرچی سخت گیرانه تر باشه شاعر خیالش راحت تر میشه که نکته ای هرچند کوچیک از قلم نیفتاده و همه گفتنی ها در مورد ترانه ش گفته شده وازین بابت ترجیح خودم نقد شدن بابیشترین سختگیریه.اما موقع ترانه گفتن اگه بخواهیم تا اون حد سختگیرانه خودمون همه چیزو رعایت کنیم شاید اصلن نتونیم دو بند ترانه بگیم.اینه که سختگیری منتقدین رو میپسندم اما توی ترانه های بعدیم هم میبینی ایرادات کوچیکی مثل حشو ملیح رو برای ترانه هام مجاز میدونم."تو میری"نمونه همین حشو هست.تو نیاز نیس چون میری خودش معنا رو میرسونه.ولی ما ترجیح میدیم اینجور حشوها رو داشته باشیم.
  • بانوی ترانه های عاشقانه-ژیلاقنبری بسیار زیبا لذت بردیم جناب بهبهانی
  • علی ادریس زاده درود یاسر عزیز باعث خوشحالیه کار جدیدی رو ازت میخونم. نکته ای که در کل راجع به این کار میتونم بگم تفاوت فضای کلامی و فحوایی اون نسبت به کارهای قبلیه که ازت خوندم و کمی تصویر سازیای رو و سطحی و نسبتا کلیشه کار رو از حد انتظارم نسبت به قلمت پایین تر نشون میده. باید قبول کنیم کارهای با تکرار فضای "من و تو" کمی خارج از شاهکارای ترانه امروزه مگر اینکه با تصویرای خاص و حتی تکنیک هایی مثل استفاده از قوافی نامتعارف یا کم کاربرد بشه کار رو توو سطح مطلوب نگه داشت. اما اگه بخوام جزعی تر صحبت کنم : - بند اول یه شروع معمولیه . و اصلی ترین ضعف توو این بند استفاده (2 بار تو و 2 بار من و خودم) هست . - تو بند دوم متاسفانه فحوا دچار ایراده. "رویا" در واقع آرزوی بعید در آینده است که علاقه و تلاش برای وقوعش وجود داره اما در مصرع بعد بیت رو با "خاطره دور" که گذشته هست آوردی... یا باید به رویا بسپری یا خاطره - نکته بعد توو این بند عدم کارکرد "هزار" و "دور"هست... کارکرد خوبی نکشیدی یاسر جان .عدد وقتی جایی بیاد بهتر نشانگر هم باشه این هزار میشد 100 هم باشه و میخواستی خیلی رو با 1000 نشون بدی و دور هم بیشتر وزن پر کنه.چون خاطره حرف اصلیت بوده و میشده محدود به زمان "دور یا نزدیک" نشه. - وقتی کلمه "مثل" رو میاریم ارتباط وجهی که شبیه میدونیم باید روشن باشه. " گم شدن سایه" از غم جدایی و نور رو مثل خاطره دونستی یا رویا... با اینکه میشه مرتبط کرد اما ارتباط گنگه و مشخص نیست. - بند سوم عدم ارتباط معنایی بین مصراع بیت اول و دوم هست... خرد شدن شیشه...جا نموندن یادگاریا؟!! - حتی تو همین بند بیت اول هم ارتباط معنایی دو مصراع اول ضعیفه... چرا میسپریش به آینه؟ و چرا مثل شیشه خرد میشی.؟ چون سپردیش به آینه؟ چرا مثل آینه خرد نمیشی؟ اصلا به واسطه سپردن به آینه چرا خرد میشی(مثل هر چیزی)؟!! باید قبول کرد ارتباطا سطحی و دورو ضعیفه. - بند چهارم بیت دوم تصویر "میون گریه حروم شدن چشمهای زیبا " خیلی پرداخت قوی نداره.کمی هم رو و کلیشه است. - بند پنجم به جز جابجایی ارکان مصراع دوم و سوم نکته خاصی نداره"که همیشه شکنجه شیم " "که آخر راه جدا شیم" - متاسفانه بند آخر رو ضعیف ترین بند میدونم و خوبه بندهای پایانی با ضربه مواجه باشن که این اتفاق نمیوفته... خم شدن از جدایی با جابجایی ارکانی هم که اتفاق افتاده منظور اصلی شما رو زیبا بیان نمیکنه...در مصراع بعد "که" حشو هست. - مصراع آخر هم "هرچی گفتم و نگفتم" چی؟ چون حذف ذهنی داشتین اصلا نمیرسونه .من دو مصراع رو کنار هم نوشتم تا از لحاظ معنی بهتر گنگی کلام به دلیل حذف های ذهنی معلوم بشه. بزار آخرین وداع شه هرچی گفتم و نگفتم !!!!؟؟ در مجموع باید بگم کلا ترانه اجرایی از نظر تعریف هایی که توو ترانه بهش نزدیکم مفهوم خاصی نداره.همه ترانه های مکتوب در شرایط مشخص خودشون قابلیت اجرا دارن اما گاهی ترانه هایی رو ملودی نوشته میشه یا بسیار وزنها و شکل ملودیک پذیر تری رو داره که اجرایی اطلاق میشه که حتی اگه نگاه به این ترانه هم به اون شکل باشه اصلا توجیه پذیر نیست تصاویر و کلام و قواعد تا حد زیادی لطمه ببینه... تشکر میکنم که هستی و اگه کمی نظرات شخصیم که ممکنه همش جای بحث و اشکال هم داشته باشه رو سختگیرانه بیان کردم عذر میخوام. همیشه بهترین کارهارو ازت خوندم و توقع بالایی از قلم توانمندت میره. انشالله در کنار هم به اوج برسیم. ببخش دوست خوبم.شادیات مداام
    • یاسر بهبهانی سلام علی جان. خوشحالم میکنی با نقدهای عالمانه و سازندت.جای یاسر قاسمی و دوستان منتقد دیگه سبز.راجع به مطالبی که گفتی فکر میکنم و دوستان صاحب نظر هم بحث رو غنی تر خواهند کرد.ممنون از توجهت.
  • محمد قاسمی (شاهد) سلام یاسر عزیزم. کار روون، اجرایی و زیبایی بود مثل همیشه. فقط مثل خورده شیشه میشم منظورت شکستن به واسطه جداییه؟؟ همیشه کاراتو دوس داشتم رفیق. شاد باشی و سبز.
  • نيما سكوت درود یاسر عزیز ترانه اجرایی زیبایی بود رفیق احسنت
  • وحیدی(سورمه) سلام آقای بهبهانی واقعا این ترانتون رو دوست داشتم بسیار زیبا احساستون رو بیان کردین
  • مصطفی اعلایی یاسر جان مرسی از ترانه زیبات... سبز باشی به مهر رفیق
  • حسین خزایی سرنوشت ما همین بود که جدا شیم آخر راه که شکنجه شیم همیشه بین آدمای خودخواه
  • آزاده ربانی سلام جناب بهبهانی خوشحالم ترانه ی زیبای دیگه ای ازتون میخونم بسیار هم ممنون از حضور واز قلم خوبتون
  • ghazal koohi سلام اقای بهبهانی خیلی زیبا بود واقعا لذت بردم موفق باشید