پر کلاغی…!

اینجا برام مث ی زندون
پاهام اسیر پنجه ی خاک
دستام باز سمت آغوشت
این حس دل بستن چقد پاک

وقتی کلاغا همدمت باشن
باید مترسک بودنو فهمید
هیچ کس بجز تنهایی مفرد
فریاد داغ سینمو نشنید

هیچ کس نموند وقتیکه آفت زد
اوون روز تموم حاصلا خشکید
سرباز سرپستش توو برجک دید
رویای پوشالی چطور پاشید

ابرا هوای گریه رو داشتن
زاغا خیال کوچ سمت شهر
تنها ی زاغ رو شونه هاى اوون
موند تا بشه قحطی واسش باور

(چشاتو ببند و دلت رو بگیر
ی نذری واسه دستای کاهیم بکن
یکی پای رفتن واسم جا نذاشت
خلاصم از این روو سیاهیم بکن)

#حسین خزایی

https://www.academytaraneh.com/97856کپی شد!
1246
۱۴
۳

  • sara_moeini سلام کلمات شهر و باور خشکید و پاشید هم قافیه نیستن و ترانه زیبا بود فقط همین نکات, سرفراز باشین
  • حسین خزایی سلام به هم ترانه های گل اوومدم در س پس بدم .. بعد از خوانش نکته نظرات دوستان پای ترانه (( پر کلاغی )) مخصوصا نکته نظرات صریح و موشکافانه جناب سرمدی عزیز و بزرگوار بنده ترغیب شدم که بازبینی کلی در این اثر داشته باشم . در این نسخه تمام سعی من در این بوود که در تصویر سازی از بعد کلیشه و مرسوم اغلب ترانه های امروز دور باشم . امیدوارم تونسته باشم حق مطلب ادا کرده باشم . منتظر ارائه نکته نظرات همه عزیزان هستم . لیلای بی حاصل…. دنیــا برام مثل̖ ی زندونــه پاهام اسیر پنجـه ی خاکــه مردم خبر دارید از این نکبت با من نگیــد لیلای تو پاکه .!! لیلای من قدیسه ی رویــام تــوو تارو پوود̖ لحظه هام موندی سختــه ولی باید ازت رد شم تو بی سبب رویاتو سوزنوندی! حتی تصور کردنـش سختــه اینکه ی روسپی همدمت باشه وقتی که تنها مونس شبهات تو بستر همسایـه پیدا شه هیچ کس نبود توو داغی مـرداد وقتیـ که خوون توی ر́ گــام خشکید کابوس بوست روو لبــو گونــش رویای پوشالیم از هم پاشید؟! من بودمـو سقف اتاق و هیچ تو زل زدی سوپرایز – قول من گفتم بهت من بی خبر دارم کادو واست تقـدیم روز زن ! #حسین-خزایی
  • حسین خزایی سلام و عرض ارادت و احترام خانم ملودی عزیز و همراه جناب قاسمی عزیز و بزرگوار بانو ربانی عزیز که از بدو حضور در آکادمی افتخار کسب ادب از محضرشون داشته و دارم . سپاس از همراهی و اطمینان و عزت نفسی که برای بنده حقیر و دیگر دوستا قائلید. و مصطفی جان ... مانا باشیددد
  • حسین خزایی سلام و عرض ارادت و احترام خدمت همه سروران خودم خانم ملودی عزیز و همراه جناب قاسمی عزیز و بزرگوار بانو ربانی عزیز که از بدو حضور در آکادمی افتخار کسب ادب از محضرشون داشته و دارم . سپاس از همراهی و اطمینان و عزت نفسی که برای بنده حقیر و دیگر دوستا قائلید. و مصطفی جان ... مانا باشیددد
  • حسین خزایی سلام و عرض ارادت و احترام خدمت همه سروران خودم مهدی زمان عزیز برای ابراز لطف و محبتش . جناب سرمدیان عزیزان که با صراحت کلام و موشکافانه بند بند این اثر ناقابل بندرو مورد نقد و تحلیل قرار دادند . کلاس درسی بوود برای بنده حقیر که همیشه به شاگردی در این فضای مجازی در جمع دوستان پر محبت حقیقی به خودم می بالم . درود و سپاس .
  • mostafa golmohammadi دیدگاه*سلام اقای خزایی... روان و زیبا اما کلیشه ای بود... موفق باشید
  • آزاده ربانی سلام جناب خزایی عزیز ترانه ی گیرایی بود وزیبا نظرات دوستان رو دیدم نقد جامع جناب سرمدیان عزیز رو هم خوندم گذشته از مباحث فنی و تکنیکال کار عرض میکنم که به دل من به عنوان مخاطب بسیار نشست و روح کارتون کشش ایجاد کرد در من و اینکه جان - اثرتون تاثیر گذار و جذابه اگر قضاوتهای فنی وتکنیکی محض رو بگذاریم کنار ودر کلیت بخواهیم قضاوت کنیم یک کل - قابل قبول ومطبوع ودلخواهه این اثر به زعم وسلیقه ی شخصی من لذت بردم و لایک وموفق باشید همچنان که هستید باتشکر وافر از مطالب ارزنده وآموزنده ی جناب سرمدیان که بسیار موشکافانه ودقیق نکات اشاره کردند
  • محمد قاسمی (شاهد) سلام جناب خزایی. اینقدر علیرضای عزیز نکته اشاره کرد که دیگه حرفی نمیمونه جز اینکه منم موافقم کلیشه ای بود کار. شاد باشید.
  • melodi_tarane slm taranehaton khili zibas vali man hes mikonm ehsas tosh nis movafagh bashid
  • علیرضا سرمدیان یه نکته دیگم که فراموش کردم ... شهر و باور هم قافیه نیستن ... باز هم ممنون ...
  • علیرضا سرمدیان با سلام
 جناب خزایی ترانتونو خوندم. با اجازه بزرگان آکادمی، نقد که نه! شبه نقدی به کار شما خواهم داشت. موضوع ترانه *پرکلاغی* حولِ تکرارِ کلید واژه های مترسک، کلاغ و پوشالی در پیشینه ی ترانه ی ما و با جامعیت بیشتر scarecrow(مترسک)، در پیشینه ترانه های غربی، هست. با یه سرچ ساده از مارکت های موسیقی اینترنتی متوجه خواهیم شد که خوشبختانه یا متاسفانه تعداد ترانه ها با این کلید واژه ها مخصوصا در کشور ما چه در سالهای گذشته و چه در همین سال ها، زیاد هست. به همین دلیل و اهمیت بررسی چرخهی عرضه و تولید در یک نقدِ علمی ترانه، من لازم می دونم اول مروری مختصر بر پیشینهی این موضوع داشته باشیم. چه در ترانهی فارسی و چه در ترانهی غربی از این موضوع و به طور کلی مترسک(scarecrow) برای القای تصویر تنهایی و اسارت استفاده شده است. بنابراین از نظر استایل و خواستگاه کلامی، ژانر کلی راک یا بهتره بگیم پاپ راک برای این اسم های خاص(مترسک یا پرکلاغی) مطلوب تر به نظر می رسه. برای بررسی بیشتر و با توجه به اینکه تا اینجا چرخهی عرضه و تولید، هدفِ تحلیل هست، دو ترانه فارسی و یک ترانه غربی موفق یا بهتره بگیم پر طرفدار رو بررسی می کنیم. اول از همه ترانه مترسک مازیار فلاحی که هم vocal و هم ترانه از ایشون هست رو در نظر بگیرید. استایل این آهنگ، مثل بقیه کارهای آقای فلاحی پاپ هست و قطعا هم پرطرفدار. ترانه از همون ابتدا به القای تصاویر تنهایی در ذهن مخاطب می پردازه و در ترجیع بند کل هدف و رسالت کار رو برای مخاطب برملا می کنه; یعنی: منم اون مترسکی که شدم عاشق کلاغا واسه من ابد بریدن میون حصار باغا آخه این صورت زشتو کی به من داده خدایا آدمارو دوست ندارم، عاشق شمام کلاغا همینطور که انتظار می رفت ایشون هم از کلید واژه های مترسک، کلاغ، تنهایی و اسارت استفاده کردن، تا سرانجام به شکواییه نهایی از خدا و انسان برسن! با توجه به انتخاب استایل پاپ، محتوا هرچی که هست قابل قبول است. از نقطه نظر بحث جدید ایجاد شده توسط آقای حسن علیشیری که ترانه بر سه نوع بازاری، بدنه و پیشرو هست، با توجه به ویژگی های متن و موسیقی این ترانه از نوع بدنه خواهد بود. حسن علیشیری ترانهی بدنه را از نظر فرم، ساختار و زبان، استاندارد اما تکراری و با رعایت حداقل استانداردهای زبانی مانند دستور زبان و همچنین از نظر محتوا و اندیشه نیز آن را تکراری، ساده اما به دور از اندیشه های واپسگرایانه که در اغلب اوقات به موضوعات عاشقانه می پردازد، می داند. لازم به ذکره که در این تقسیم بندی بازاری بودن یا پیشرو بودن ملاک ارزش گذاری نیست. چرا که هرجامعه ای و به طور کلی موسیقی پاپ به هر سه نوع ترانه در خاستگاه های مختلف تجاری و سلیقه ای احتیاج دارد. دومین ترانهی مترسک رو از آقای مزدا شاهانی با صدای کاوه یغمایی انتخاب می کنم. این ترانه از آلبوم مترسک ایشون هست و همینطور که مشخصه و از کوزه همان برون تراود که دراوست، کار ایشون مثل پدر گرامی در استایل راک هست. متن ترانه باز هم با همان کلیدواژه های مترسک، تنهایی، کلاغ و پوشالی بسته می شود. ترانه سرا کمی موفق تر از مازیار فلاحی در ارائه تصاویر عمل کرده است. یعنی تا حدودی نگاهی تازه تر نسبت به بقیه ترانه های مترسک گونه داشته که اینجا فقط در نوع نگاه به کلاغ شاهد اونیم(اون کلاغی که میگفتی اومده چشمامو برده، دکمه های پیرهنت رو به تن جاده سپرده) . ولی در عین حالی که استایل راک هست و انتظار می رفت کشف تازه ای در فرم و حتی محتوا وجود داشته باشد، باز هم این ترانه کشفی تازه ندارد و از دسته ترانه های بدنه محسوب می شود. چرا که با کمی دقت در ادامه و بررسی چند ترانه راک با مضمون مترسک از موسیقی غربی، به خوبی تکراری بودن متن ترانه در مقابل پیشینه ی متون راک، آشکار می شود. سومین و آخرین ترانه از آهنگ The Scarecrow از گروه موفق Pink Floyd در سال ۱۹۶۷ هست. در این آهنگ استایل راک بوده و برای زمان خود یعنی دهه ی ۶۰، احتمالا تازه بوده است. با نگاهی به متن ترانه از ابتدا شاهد کلیدواژه های مذکور و تصویر سازی قابل انتظار از تنهایی هستیم. در ترانه به شکل زیبایی از تصویر مترسکی که در مزرعه ایستاده کار گرفته شده و همین که پیش می رویم، متن در عین سادگی و کوتاهی، نگاهی جالب به زندگی داره و دلیل استفاده از مترسک و تشبیه اون به انسانی تنها رو به شکلی جالب تر با آوردن مفاهیم خواه مطلوب و نا مطلوبِ بی اعتنایی(He doesn’t mind)، عدم توانایی تفکر (His head did no thinking)، بی تحرکی و سکون (His arms didn't move except when the wind cut up) بیان می کنه، به گونه ای که هر مخاطبی می تونه برداشت خودش رو نسبت به جهان بینی songwriter داشته باشه، که نشان دهنده ی هوش بالای نویسنده این ترانه هست، یعنی سید برت(Syd Barrett). برای اینکه ظرف حوصله شما سر نره من از آوردن دیگر کارهای راکِ غربی با مضمون مترسک خودداری می کنم و درقسمت بعد ترانه شما رو از لحاظ ساختاری و نه محتوا به طور مختصر و در حد توان بررسی می کنم. همین طور که می بینیم این موضوع در سالیان دراز در چرخه عرضه و تولید قرار داشته و متاسفانه زیادی دستمالی شده. من هم قضاوت رو به عهده خودتون می ذارم. در نهایت هم در قسمت نتیجه گیری به عنوان پیشنهاد نظر کلیم رو خدمت شما مطرح می کنم. اینجا برام مث ی زندون پاهام اسیر پنجه ی خاک دستام باز سمت آغوشت این حس دل بستن چقد پاک ترانه شما طبق انتظار با تصویر اسارت و کمی القای تنهایی شروع می شه، شروع خوبیه. اما لطفا در ننوشتن نقش نمای اضافه در پایان مصرع اول، دوم و چهارم تجدید نظر کنید، چون این نقش نما در جای فعل نشسته یعنی *زندونه*، *خاکه* و *پاکه* باید باشن. در ضمن تصویری هم که ایجاد کردید بدون وجودِ حرفِ ربط *ولی* مابین دو بیت، نمی تونه برای من مخاطب معنی کاملی رو برسونه. چون در بیت اول مفهوم منفی ولی در مقابل بیت دوم معنی مثبتی داره. نکته دیگه ای که به ذهنم می رسه اینه که برای داشتن زبان قوی تر، بهتره هرچه کمتر از ادات اشاره استفاده کنیم مخصوصا در ترانه چراکه ممکنه یه مکان واسه شما معرفه باشه اما در ترانه بدون تعریف آن در قبل و بعد اون مصرع، قطعا برای من مخاطب نکره است. *این حس دل بستن* هم همینطوره، بهتره در شروع ترانه و بدون توضیح قبلی از هرچیزی که برای خودمون معرفه هست استفاده نکنیم. وقتی کلاغا همدمت باشن باید مترسک بودنو فهمید هیچ کس بجز تنهایی مفرد فریاد داغ سینمو نشنید استفاده از کلاغ، مترسک و تنهایی باز هم قابل پیش بینی بود و ایرادی هم بهش وارد نیست. اما آیا کشف تازه ای رخ داده یا خیر!؟ سوالی هست که باید پاسخ داده شه. *وقتی کلاغا همدمت باشن* در بند دوم برای ذهن مخاطب سوال ایجاد می کنه که نتیجه چی می شه ولی متاسفانه با مصرع بعدی هم ذهن ارضا نمی شه، چون از کلمه *باید* استفاده کردین! منظور اینکه رابطه علت و معلولی محکم نیست. اینکه تنهایی مفرد فریاد داغ سینه رو می شنوه جالبه ولی کمکی هم به بیت اول نکرده. هیچ کس نموند وقتیکه آفت زد اوون روز تموم حاصلا خشکید سرباز سرپستش توو برجک دید رویای پوشالی چطور پاشید متاسفانه این بند ارتباط طولی کار رو بهم زده. مخصوصا با ظهور سرباز توی برجک! خیلی غیرمنتظره وارد صحنه شده! ابرا هوای گریه رو داشتن زاغا خیال کوچ سمت شهر تنها ی زاغ رو شونه هاى اوون موند تا بشه قحطی واسش باور حذف فعل به قرینه معنوی در مصرع دوم باعث شده در مصرع آخرِ این بند، مجبور به جابه جایی ارکان بشید که متاسفانه از نوع نامطلوب هست. علاوه بر اون شکستن جمله در یک مصرع(سوم) و آوردن فعل(موند) در مصرع بعدی هم برای اجرای کار مشکل ایجاد می کنه. (چشاتو ببند و دلت رو بگیر ی نذری واسه دستای کاهیم بکن یکی پای رفتن واسم جا نذاشت خلاصم از این روو سیاهیم بکن) حضور این بند در اینجا کاملا غیر ضروری هست و به نظرم بلاتکلیف مونده، چون نه به عنوان ترجیع بند از اون استفاده کردید و نه پایان خوبی برای ترانه محسوب می شه. علاوه براین *یکی پای رفتن واسم جا نذاشت* مشکل زبانی داره، یه نذری حشوه و باز هم *این روسیاهیم*(سوال مطرح شده در ذهن منِ مخاطب: کدوم روسیاهی!؟) بدون زمینه سازی و دلیل محکم استفاده شده. نتیجه گیری به نظر می یاد کلا در رابطه با موضوع و تصاویری که زیاد استفاده شدن بهتره دیدگاه یا کشف تازه ای داشته باشیم یا حداقل سعی کنیم توی تک بندهامون از اون استفاده کنیم و نذاریم کل تصویرهای ترانه حول اون موضوع دستمالی شده بچرخه. چرا که ترانه سراهای مطرح و کارکشته چه کسانی که در حوزه ترانه بدنه و چه کسانی که در حوزه ترانه پیشرو فعالیت می کنن به خوبی این مهم رو رعایت می کنن. تنها راهی که می شه این مسئله رو رعایت کرد آگاهی زیاد از پیشینه ی ترانه هاست. برای روشن شدن مسئله در حوزه ترانه بدنه، آقای بابک صحرایی در ترانهی قبیلهی مترسک ها با صدای ایرج افشارفر از تصویر مترسک، فقط در تک بیت: *پشت نقاب سایه ها تو و غمِ آدمکا / منو هراس حمله ی قبیله ی مترسکا* استفاده کردند و این نشون می ده که به خوبی ایشون از اوضاع ترانه با خبرند و می دونند از چی بیشتر استفاده کنند و از چی کمتر، حتی اگر ترانه مصرفی و از نوع بدنه باشه. یا در حوزه ترانه پیشرو من خانوم غفوریان رو مثال می زنم که در ترانه *مترسک خجالتی* ایشون از مترسک و کلاغ با یک کشف تازه و فقط در تک بیت: *حالا که فصل کلاغاست تو شهر بی عدالتی/ بهتره گور به گور بشی مترسک خجالتی* استفاده کردند. در آخر بهتون پیشنهاد می کنم همین ترانه رو با نگاهی تازه تر بنویسید. یعنی تصویری که تابه حال کسی بهش توجه نکرده. اگه بگردین حتما هست. من از شما متشکرم که می نویسی دوست عزیز، قرار نیست که حرف های من صحیح باشه و قطعا هم بی اشکال نیست. مهم اینه که من هم با همین نظر دادن یاد می گیرم و منتظر نظرات شما هم هستم.
    • حسین خزایی سلام ویژه بعد عرض ارادت عمومی از الف تا یا نکته نظرات شما رو خوندم و در قیاس با اثر خودم سنجیدم . البته بنده در نوشتن این اثر کوتاهی زیادی داشتم . با نگاهی ساده و سطحی به روایت قصه ایی پرداختم که از تصویری گرفتم . هرچند با داشتن دیدی جامع تر و فراتر از آنچه تصاویر در نگاه گذاری اول به ما الهام میکنند میشه با کنکاش و نفوذ به عمق موضوع به خلق تصاویر و آثار ماندگار تر و پخته تری پرداخت که این مستلزم خوانش آثار صاحبان اثر و البته خوانش و جستجو وسیع تر در حوزه مربوطه است انشالله با دیکته گرفتن از راهنمایی های شما و دیگر سروران در بازبینی مجدد این اثر بتونم حق مطلب به جا بیارم مانا باشیددد
  • اشکان آقایی سلام جناب آقای خزایی بسیار زیبا و روان سرودید و تصویری که خلق کردید بسیار خلاقانه بود منتظر کارهای بعدیتون هستم دوست خوبم.
  • Mehdi zaman سلام آقای خزایی ترانه زیبایی بود.همواره موفق و پایدار باشید دوست عزیز