مردابِ درد
من اون ماهی ام توی مرداب درد
که صدمرتبه طعم مرگ و چشید
پس و پیش دنیاشو هی گشت وگشت
ولی هیشکی همدرد قلبش ندید
میبینم که حتی همین برکه هم
شبا عکس ماه و بغل میکنه
چه رازی تو آغوش یه عاشقه
که تلخیِ عشقو عسل میکنه؟
صدام گم میشه تو سیاهی شب
تو تابوت بی خوابی غلت میخورم
کسی همصدای دل من نبود
دل از هرکی و هرچی هست میبرم
هزارساله میخوام به هر راهی شد
به زندون تنهایی عادت کنم
نمیشه… نمیشه… نخواید که دیگه
به دنیای بی عشق قناعت کنم
من اون ماهی ام توی مرداب درد
تو ماهی که درگیر تحریممی
نخواه ماهی بودن رو انکار کنم
خودت گفتی تو عشق تسلیممی