از این دریا گریزانم
بعـد یـک طـــوفـان کـوبنـده چـه آرومـه تـن دریـا
چه حرصی میده تنهایش چه بی رحمه مث دنیا
از ایـن دریــا گریزونـم کـه از تـو خـاطـره ساخـته
که هرکس غرق اینجا شد همه چیزو یهو باخته
تو این موج های سرگردون که قصدش درد تسکینه
که می دیدم روی ماه رو شبااز رفتنت بدجور غمگینه
لب دریا یه دلتنگی یه اغوشی که دیوونه میکرد ما رو
چقد فریاد زدم اون شب نرو تنها که دریا میگیره جا تو
تـــو رفتـــــــی و منــــو دریـــا یـــه سمتـــش رو به خونه
کــه تنــــــهاییش منــــو قــــد یـــه دنــــیا مـــی ســوزونه
یه روزی هم قـدم بودیم چـه یـادت مـونده اینـجا بـات بودم
دیگه ردی نزاشتی روی ساحل که دنبال ردی از پـات بودم
نشستم رو به دریایی یه ردی هم شده پیــــدا کنم من
دل غرق در غمم رو به هر مـوجــی شده شیدا کنم من
غروب ساحــلِ موج های دریا نسشتم رو ی صخره هر چه تنها
تو رو یـادم میـاد در خلوتی که مث مـوجی که می بردت از اینجا
هنــــــــــوزم بــه یـــادت قــدم میـزنـم در ایـن اسکـــله
دیــــگه هیــچی نــــمونــده واســم جز غـمو حوصــــله
……….