دیوارِ چین
با سلام خدمت دوستان عزیزم.
نگاهت واسه من عینِ مرورِ، شبِ شعر فریدون و فروغِ
تویِ چشمات دنیایی می بینم، که بیگانه با دنیای دروغِ
نگاهت واسه من تکرار متنِ، توافقنامه های رویِ میز
که با هر بند پیمانِ من و تو، یه دیواراز جدایی ها می ریزه
برای من غزل های نگاهت، یه دیوانی مثِ حافظ می سازه
همه احساسی که شعرام داره، برای بودنِ تو جون می بازه
برای من نشستن با تو عینِ، نفس هاییِ که از زندگی نیست
تا وقتی عشق تو دنیام باشه، دیگه هیچ چیزی مثل عاشقی نیست
میون روی ماهت تا زمینم، اگه حتی یه چین دیوار باشه
مثل فرهاد می شم با یه تیشه، نمی زارم جدایی سهم ما شه
نمی زارم که سقف آرزوهام، ترک برداره از بارونِ دوری
بگو وقتی هوامو از تو دارم، بدونت زندگی دارم چه جوری؟
همه هستیمو می دم تا بدونم، کنار دل سپردنهام هستی
من اونجایی بلندی هارو دیدم،، که فهمیدم کنار من نشستی
من استقلالِ دنیامو فدایِ، همین وابستگیِ محض کردم
به تو دل دادم و دل رو اسیرِ، همین آزادی بی مرز کردم
تا پایِ حرمت دستای سردم، با دستای نجیبت هم نشین شد
تموم شعرهای دفتر من، با حسی که تو دادی دل نشین شد
شکست بغض تنهایی قلبم، با لب های خوش آهنگ تو بوده
تو حتی وقتی که با من نبودی، دلم با گریه دل تنگ تو بوده