حبس ابد
هیشکی نمی دونه توو این خونه
این زن چه بغضی تو گلو داره
توو قاب چوبیِ کنارِ تخت
تصویر یه دیکتاتور هاره
بیراهه بوده راهم از اوّل
این زندگی زندانه تا آخر
اخمت پلیس ضدِّ شورشه و
حرفات؛ عین گاز اشک آور
باتوم تمکین حربه ی دستت
مردونگیت تنها نرینگیه
به جرم مادر بودنش این زن
حبس ابد توو چاه زندگیه
آهسته تر نعره بکش مردک!
آروم … ترانه دخترم خوابه
بذار فقط من باشم اونی که
شب تا سحر بیدار و بی تابه
من با ترانه زنده م و تنها
خوشبختی من خنده ی اونه
آروم بخواب؛ آروم گُل نازم
لا لایی لا لا لا گل پونه