بویِ…
بوی آشپزخونه میده تنت / بوی چربِ قرمهی نذری
بوی سبز و تلخِ لاهیجان / عطرِ دم کشیده توو کتری
قلب تو رنده میشه توو خورشت / که تندتر قُل بزنه غذامون
حس تو توی قرمه جا افتاد / از دهن نیوفتاده خندههامون
دست پختِ تو فقط / سازگار با منه / دستِ تو نباشه زخم / توی معده میزنه
قد کشیدی توی دیگ برنج / عطرت تموم خونه رُ برداشت
بندری شده طعمِ بودنت! / عشق، نونُ توو سُفرمون گذاشت
بعد از اینکه از تو پُر میشم / حال میده پای سفره خوابیدن
بعدشم یه استکان چایی و / از در و همسایه پرسیدن…