با اینکه …

با اینکه مردم رنگ دنیا رو گرفتن
این رنگ ها توو رنگ چشمت حل نمیشه
خوشبوترین عطرای دنیارم بیارن
من مطمئنم واسه تو خردل نمیشه

امروز که دیوار ها قصه ت و میگن
میگن که ترکش ها بهت وابسته بودن
وقتی تنت پیدا نشد فهمیدم اینو
حتی ملائک هم بهت دل بسته بودن

یک شاخه گل از باغبونایی رسیده
که غنچه های لاله رو از باغ چیدن
وقتی برا پرپر شدن جنگیده بودی
سماجتت رو ماسه های داغ ، دیدن

بازم که جا موندی مگه چقدر راهه
از کوچمون تا زادگاهت مرز مهران
دیشب دوباره توی فال مادر اومد
که (یوسف گم گشته باز آید به کنعان) …

هر سالِ من با رفتنت آغاز میشه
تحویلت و دلشوره میگیرم همیشه
تو رو به رفتن میکنی ، آغازه ساله …
این لحظه ۸ ساله برام تکرار میشه

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/91949کپی شد!
811
۳

  • ناصر متقیان سلام پرداخت خوبی روش انجام شده ای کاش روی ریتمش یه کم کاری کنی چون خیلی زیباست و معنا را همه متوجه میشن و اگه ریتم اون یه کم تغییر کنه هم رده شعرای یغما هستش موفق باشید
  • علی عزیزی سلام نیما جان ترانه بسیار زیبایی بود خصوصا موضوعش که به نظرم این روزها باید بیشتر بهش پرداخته بشه شاد باشی دوست من
  • داریوش شریفی سلام عالی بود ولی خداییش هنوز جا داشت روش دوباره کار کن من نقد نمیکنم ولی هرجور خواستم اهنگین بخونم نمی شد لطفا روش کار کن اثر خوبی میشه