دنیای تنهایی

غبار عشق روی دلم نشسته
حس میکنم که چاره ای ندارم
باز دوباره موقع رفتن رسید
باید برم تنها بشم بمیرم
گفتی برو دارم میرم عزیزم
من که هنوز نرفته دلتنگ شدم
یه عشق پاک تو زندگیم پیدا شد
نرسیده دوباره تنها شدم
تنها شدم دستای من خالی شد
دلم دوباره حالی به حالی شد
نفهمیدم از کجا خنجر زدن
نفهمیدم کی زیر پام خالی شد
تا موقع خوشحالی من رسید
دنیا ازم تورو گرفت دوباره
این عشق من واسه من گریه اما
برای بعضیا چه خنده داره
خزون قلبم بازم از راه رسید
دلم رو برگ زیر پای تو کرد
وقتی که گفتی منو دوس نداری
وقتی که گفتی برو و برنگرد
تموم نشد هرچی از عشق نوشتم
اما دیگه واسه این شعر کافیه
میخوام فقط تو آخر شعر بگم
تنهایی واسه خودش دنیاییه

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/91766کپی شد!
840
۵

  • محمد قاسمی سلام حسین عزیز. فکر میکنم اولین کاریه که ازت میخونم. احساس خوبی داشت ترانت اما نتونستم وزن مشخصی برای کارت پیدا کنم. موفق باشی.
  • علی یاری سلام حسین جان مقاله های صفحه اول سایتو بخون جسارتا من نه وزن خوب پیدا کردم نه قافیه خوب اگه این ها رعایت میشد تازه میرسیدیم به یک ترانه ی ساده جدی نقد میکنم تا جدی کار کنی امیدوارم ناراحت نشی دوستم در پناه حق
  • مجید صادقی سلام حسین جان کارت رو خوندم احساس خوبی تو کارت بود موفق باشی دوست من
  • mostafa golmohammadi سلام حسین جان... ایراد قافیه داشتی و قافیه هات کلیشه ای و معمولی بود.. اما ترانت روون و احساسی بود که این خیلی خوبه.. به امیدبهترین ها داداش
  • نيما سكوت درود حسین عزیز ترانه خوبی بود فقط ایراد قافیه داشتی و اینکه توو چند جا تکرار کردی که جدایی دوباره اتفاق افتاده یعنی فبلا هم از هم جدا شده بودن ؟؟؟؟؟؟؟؟ باز دوباره موقع رفتن رسید یعنی قبلا رفته بوده ؟؟؟؟؟؟ دلم دوباره حالی به حالی شد قبلا هم حالی به حالی شده بود؟؟؟؟؟؟ دنیا ازم تورو گرفت دوباره اگه دنیا قبلا گرفتتش چرا پسش داده جرا دوباره گرفته ؟؟؟؟؟؟؟ این دوباره ها به کارت ضربه زده رفیق