کوچه های پیر..

بی تو چه سرده .. این اتاق ِگرم ..
بی تو تن ِ این خونه میلرزه..

به سرصدای ِ غربت ِ این کوچ ..
دیگه سکوت ِ کوچه میارزه..!

شب پُر شده از جنس ِ خاموشی..
از جنسِ یه بی حرفی ِ مسموم ..

رفتی و من جاموندم از تقدیر..
بدبختیمو غم میزنه توو رو ُم ..!

میمیره رنگِ دلخوشی ها و ..
دست ِ منو حسرت میبوسه ..

چیزی نمیگم اما معلومه ..
دل .. توو هوای ِ غُصه میپوسه..

شب میره و روز میرسه از راه ..
سوغات واسم دلتنگی آوُرده..

حالا دیگه “من” یعنی دلتنگی..
من یعنی “زخمای نمک خورده”..

چشمای این پنجره ها بازَن ..
بازَن به روی کوچه های پیر..

چین و چروک ِ جاده ها م میگن ..
از مرگ ِ رویاهای بی تقصیر..

تصویر ِ من تصویر ِ انکاره ..
رو ردّ ِ پای ِ تلخ ِ این اجبار..

میخوام بمونم توو گذشته هام ..
باشی ..بمونی پیش ِ من اینبار..!!!

https://www.academytaraneh.com/89582کپی شد!
1076
۵۷

  • سهیل اروندی با سلام درود بیکران خیلی زیبا بود
    • آزاده ربانی سلام از ماست ..ممنونم قربان. این ترانه از نظر خودم بهترین و دلپسندترین ترانه م هست . هیچ ترانه ای برام مثل این نیست و یک اتود هم خورده و ملودی و آهنگشم خیلی عالی شده . ببخشید اصولا نباید از آثارش کسی تعریف کنه ولی این قاعده رو اینجا من شکستم و هم از جهت تکنیک و هم کلام هم بار ادبی و عاطفی بین کارهام اینو تمام وکمال میپسندم. ممنونم از لطف وحضورتون.
  • مریم سپید سلام خانم ربانی عزیز....کار بسیار زیبایی بود....ببخشید اگه نمیتونم لایک بزنم ...... موفق باشید.....
    • آزاده ربانی سلام از ماست مریم گلم ..لطف دارید و ممنونم از حضور ومحبتتون. انشالله در طراحی جدید سایت هم این مشکلها مرتفع میشه هم یه سری خبرای خوب برای همه داریم..حالا خواهیم گفت. ارادتمندم.
  • فریبا رستگار ممنونم آزاده بانوی عزیزم ارتباط خوبی با ترانتون گرفتم وهمیشه خوشحال کنندس خوندن حستون ۸-> @};- @};-
  • علی ادریس زاده درود آزاده بانو.خسته نباشید بابت تمام زحمتاتون. =D> @};- کارتون رو خوندم و لذت برم.تفاوت تو نوع نگارش کار نسبت به سایر کارایی که ازتون خوندم بسیار بود. شاد باشی بانو @};-
  • رحیم ممبنی گرمسیری سلام بانو ربانی @};- @};- @};- @};- @};- @};- واقعا دست مریزادامروز بعد ازاون همه امتحان اون همه استرس وبی خوابی واقعا لذت بردم از خوندن این ترانه =D> =D> =D> =D> ممنونم @};- @};- @};- @};- @};- @};-
    • آزاده ربانی سلام از بنده ست جناب گرمسیری عزیز.. خسته نباشید با این درسا.. بالاخره ای نیز هم بگذرد ..امیدوارم با موفقیت و با عالی ترین درجه کارشناسی ارشدتون رو به پایان برسونید . ممنونم از لطف و محبتتون . موفق باشید .ارادتمندم.
  • یاسر قاسمی سلام خانم ربانی عزیز من کارای قبلیتونم خوندم موفق باشید @};-
  • ناهید سلیمانی آفرین به این همه احساس لطیف =D> @};- :-x
  • رضا معظمی سلام سرکار خانم ربانی عزیز.کارتون رو خوندم.حسه خوبی داشت.مثل همیشه که کاراتون مختص به خودتون هستن این یکی هم از این قاعده خارج نبود.این خودش خیلی با ارزشه.موفق باشید @};-
  • بهزاد صنعتی @};- @};- @};- @};- @};-
  • حسین خزایی تصویر ِ من تصویر ِ انکاره .. رو ردّ ِ پای ِ تلخ ِ این اجبار.. میخوام بمونم توو گذشته هام .. باشی ..بمونی پیش ِ من اینبار..!!! @};- @};- @};- @};-
  • رشید زرین قلم سلام خانم ربانی @};- چقدر زیبا و سرشار از احساس و حس خوب که باید چندین با خوندش اجرا بشه چی میشه . . . امیدوارم بزودی اجراشم بشنوم موفق باشید استاد محترم @};- @};- @};- @};- @};- @};- =D> =D> =D> =D> =D> لایک تقدیمتون
  • علی اصغر شریفی خیلی کار زیبا و با احساسی بود تعابیر و تصویر سازی های خوبی دیدم مثل تصویر سازی چشمای پنجره ها و بعدش چین و چروک جاده. یا تعبیری مثل: بدبختیمو غم میزنه توو رو ُم ..! =D> موفق باشید. پسندیدم. =D> @};-
  • شكوفه عبدلي سلام و عرض ادب خانم ربانی عزیز ترانه تون زیبا و البته تلخه. ترانه هاتون یه دغدغه ی مشترک دارن و انگار برای یک شخص خاص نیست. انگار از زبان آدمای زیادیه. البته این برداشت منه. @};- @};- @};-
  • صفورا(صوفی) حقیقی سلام خانم ربانی عزیز ترانه تون خیلی زیبا بود و ریتم قشنگی داشت و حس خوبی و تداعی کرد برام بسیار لذت بردم منتظر کارهای بعدیتون هستم با سپاس لایک تقدیمتون @};- @};- @};- @};- @};- :-x :-x :-x :-x
  • عليرضا عباسي سلام خانم ربانی عزیز موفق و پیروز باشید @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • نيما سكوت چشمای این پنجره ها بازَن .. بازَن به روی کوچه های پیر.. چین و چروک ِ جاده ها م میگن .. از مرگ ِ رویاهای بی تقصیر.. درود استاد عزیز مثه همیشه زیبا بود . به ما که نه لایک میدید و نه سر میزنید اما من همیشه عرض ارادت میکنم @};- @};- @};- @};- @};-
    • آزاده ربانی درود و سلام از ماست جناب سکوت .. شما لطف دارید ما نیز ارادت داریم خدمتتون ..گاهی کمبود فرصت مارو شرمنده ی عزیزانی چون شما میکنه .من که میدونین ترانه هاتونو ترانه ی همگی رو میخونم و لایک هم سرصحنه میدم .بله کامنت ازمن طلبکارید همه تقریبا چشم میام بنابه فرصت از خجالت دوستان در میام . سایت جدید که طراحی شه خبرای خوب هم زیاده حالا خواهم گفت انشالله . فعلا که لایک نمیشه داد . ولی بنده ارادتمندم.
  • وحیدی(سورمه) سلام خانم ربانی بسیار زیبا بود ترانتون آفرین به این احساس لایک ۳ تقدیمتون @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • عقیل پورجمالی خانم ربانی عزیز سلام! امروز ترانه ی جدیدم رو توی انجمن ارسال کردم و در کمال تعجب توی بروز رسانی انجمن متوجه شدم که این ترانه حذف شده..می دونم که با توجه به قوانین انجمن ترانه ی سیاسی یا غیر اخلاقی توی انجمن تایید نمیشه..بنده هم توی سرودن به اخلاقیات پایبندم..و ترانه ها با موضوعات مختلفی رو توو انجمن ارسال کردم..و دغدغه داشتن خودم رو نشون دادم...اما دلیل این سانسور رو توی آکادمی متوجه نشدم..با این کار شما، به خودم شک کردم..انگار شعر من به هرزگی افتاده که حتی شاعری مثل شما که شعر رو باید بشناسه هم گناهکار بودن این شعر رو تشخیص داده و حکم به معدوم کردن این ترانه داده..این ترانه رو توی وبلاگم گذاشتم..از دوستان میخوام تا این ترانه رو بخونن و نظرشون رو در مورد این ترانه بگن agheeel.blogfa.com
    • علیرضا سرمدیان با عرض سلام .... درست نیست من قبل از پاسخ دادن شما بانوی محترم قضاوت کنم ...اما خب من ترانه ایشونو خوندم ...اگر واقعا به این دلیل که ایراد اخلاقی داشته این کار حذف شده باشه ...به شدت ناراحت خواهم شد ....تا حدی که به خودم این اجازه رو می دم که اعتراض کنم ، چون دوس ندارم با چیزی به نام سانسور در هنر مواجه شم و هضمش واقعا برام سخته ....ولی خب بهترین کار این هست که زود قضاوت نکنیم ، چون همه عاقلیم و من مطمئنم چیز دیگه ای اتفاق افتاده ..منتظر پاسخ شما هستیم بانو ربانی محترم...ترانتون هم مثه همیشه عالی بود ...
      • آزاده ربانی سلام از ماست جناب سرمدیان عزیز..صدالبته پرسیدن ..اعتراض کردن و دانستن و قضاوت و داوری حق شماست.. حق تمام دوستان عزیزم هست..سعی شد موارد بازگو بشه ..امیدوارم قانع کننده باشه براتون. ممنونم از حضور و خاصه از حساسیت هایی که دارید و عنوان شد. و صدالبته قدردان ِ همدلی و مرافقت با دوستانتون هستم چون یک اخلاق نیک است تعلق خاطر به همراهان. ارادتمندم.
    • آزاده ربانی سلام از ماست قربان. قبل از رفتن سراصل مطلب اجازه میخوام از حضورتون که یک مطلبی رو به عنوان مقدمه بگم ازباب مثال: روزی حضرت علی (ع) در جمع ادبا و فضلای عرب مورد سوال قرار میگیرند وازشون درخواست میشه که بفرمایند که برترین شاعر وچیره دست ترین فرد عرب در شاعری کیست ایشون در کمال ناباوری و اعجاب حضار از فردی نام میبرند که اشعارش در بین اعراب به ضدیت با اونچه آداب و رسوم و سنن فرهنگ اسلامی و شئون شریعت است معروف بوده. همگان متعجب میشوند و حضرت با تاکید موکد روی اون فرد بعنوان برترین ِ عرب در شعر وشاعری ..میفرمایند شما از برترین شعرا ازمن پرسیدید نه از مقبولترین و برترین فرد عرب . ! حضرت میفرماید درتوصیف و تبیین صحنه ها و گزارش حالات و احوالات این شاعر وصف نه بلکه نقاشی میکند و آنچنان به چیره دستی به آنچه وصف میند مسلط است که گویی به تن مرده جان میبخشد. واما.. اگر از ترانه تون میپرسید جناب پورجمالی عزیز.. باید بگم که در همون بار اول که برای بررسی اثر ترانه تونو به صفحه ی نمایش آوردم وخوندم با یک ترانه ی قوی ..زنده.. سخن گو .. و زیبا از جهت ارائه ی تصویر و تدارک احساس روبرو شدم ..و به توانایی و قلمتون احسنت گفتم . علیرغم میل و کشش باطنی خودرا واداشتم که از تایید اثر سرباز زنم و چنین کردم. نمیدانم تا چه حدی با چنین موقعیتی مواجه شدید حضرتعالی که علیرغم خواست خودتون وبخاطر هنجار ومعیار ِ معهود و مِن باب تبعیت از چارچوب و قوانین دست به کاری مشابه کار من بزنید . که بارها به دلایل مختلف بنده چنین تجربه هایی را در از سرگذرانیده ام. از خدا پنهون نیست از شما هم پنهان نمیکنم که به خودم هم بابت این کار احسنت گفتم چراکه توانستم از سهم پسند وتایید خود به نفع قوانین کنار بایستم ..کنار بروم . که در عمل کار چندان آسانی نیست . هنر میخواهد بر خود تاختن. علاوه بر انگیزه ای که لازم است انسان را در جهت ومسیر تعیین شده هدایت نماید. شما هم یک احسنت به بنده بدهکارید. چون توانستم به شما احسنت بگویم ودر عین حال حذف کنم ترانه تون رو. من به چیره دستی ..صحنه پردازی ..به احساس کلامتون احسنت گفتم و به آنچه "نه" گفتم ترانه تون نبود .. انعطاف قوانینی بود که بسته تر از آن است که فضای باز و طبیعت ِ مقتضای کلامتون رو پاسخگو باشد. خواهشم این است که انفکاک این دو امر را دریابید و قضایا را ممزوج نکنید . هر حرکت ..تنها به یک علت .. انجام نمیشود که آن را عدم مطلوبیت ترانه بشمار آوریم و یا بر سطح نازل اخلاقی آن حمل کنیم .خیر . در محدوده ی بضاعت فضای سایت به استنباط بنده نمیگنجید این ترانه و از این جهت رد شد. ایراد شعر شما نبود ایراد بضاعت ماست که در سیطره ی فضای عمومی بیش از حدی که در اطلاعیه ها اعلام شده قدرت مانور وانعطاف نداریم. مقداری توصیفات و شرح وبسط ها از اشارات وکنایات جلوتر برود و صریح تر و واضح تر شود دست ما بسته میشود از جهت تایید. خود بنده بسیاری از آثارم حذف شده..چه ازجهت قالب و نحوه ی کلام که منطبق بر فرم ترانه نبوده وبه شعر میمانده است .چه مواردی که گزارش ترانه مخالف فضا بوده و استباط های حاشیه ساز می آفریده.وچه موارد دیگر. رطب خورده نیستیم قربان که منع رطب کنیم. اول جامه ی دوخته بر انداممان را پوشیده ایم سپس از دیگران انتظار مرافقت و موافقت داریم. بسیار خوشحال شدم و خوشحالم از اینکه به این صفحه آمدید و گلایه ی بجای خود را از بنده مطرح کردید تا اسباب توضیح وجدانی و اخلاقی و حرفه ای برای منهم فراهم شود تا مسئله روشن شود. خب ما بضاعتمون در این سایت اینگونه تعریف شده. شاید فقیریم . اما استقبال میکنیم از نوشته ی زیبا و استادانه تون در وبلگ شخصیتون که برطبق عرف بسیار بر مقتضی حال ..فضای بازتری دارد تا یک سایت رسمی وعمومی. نگفته اند که فقرا به دیدار دارایان نروند. ما به خانه ی شما هم میاییم هم دوستانمون رو دعوت میکنیم بیایند چون سرک کشیده ایم به مطبخ ذهنتون و دیدیم قلم جا افتاده و پخته و ترانه ی زیباتونو ..خب پس تقلب میرسونیم به نفع دوستان. حناب پورجمالی عزیز بنده چنانکه به سایر هم ترانه ای ها وهمکلاسانم ارادت دارم به شما نیز به عنوان یک دوستو خویشاوند فرهنگی ارادت دارم .. ازاینجهت که به وظیفه و حکم اخلاق و رویه ی وجدان کاری م در چهارچوب مورد انتظار عمل کردم نمیتوانم از شما به این عنوان عذرخواهی کنم . اما به عنوان همترانه و دوست گرامی وخویشاوند فکری وفرهنگی م ..میتوانم ومیخواهم ازتون راجع به این مورد که موجبات تنش را به لحاظ احساسی براتون فراهم کرد عذر بخواهم .نمیخواستم ودلیلی نداشت که ناراحتی و رنجیده خاطر شدن شمارا ببینم ولی ادای وظیفه م منجر به این امر شد. از وطیفه و ادای آن خیر ولی از نتیجه ی آن که خسارت حسی را بهتون تحمیل کرد معذرت میخوام. فضا و باقی قضایا را همگان واقف اند در امور فرهنگی. روی خط تعادل سعی میکنیم تعادل خود را حفظ کنیم . اگر فضایی فراهم است و دوستان هستند هزینه های معنوی وخسارتهای اینچنینی بخشی از اونچیزی ست که منطق ایستادن و دوام و ماندن.. آنرا توجیه میکند. خب اونچه حکم اخلاق وجدان و منطبق بر حقیقت محض بود با خلوص تمام به رسم دوستی و همراهی تقدیم پیشگاهتون شد. امیدوارم دریابید حس این صداقت رو که بوی همراهی میدهد و نه مخالفت. ممنونم از حوصله تون . موفق و شاد و نویسا وسرافراز باشید. درپناه حق. @};- @};- @};- @};- :">
      • محسن یاران احسنت @};- توضیحاتتون کامل بود. عذر میخوام که تو مسائلی که ارتباطی به من نداره دخالت میکنم ترانه جناب پور جمالی بسیار زیبا بود.اما به نظر من هم مناسب برای عموم نبود. من از دیدن بعضی فیلم های هالییود لذت میبرم و گاهی از هر لحاظ بی نقص به نظرم میرسه ولی آیا این قدرت و تکنیک در فیلم سازی دلیل مناسبیه واسه این که فیلم های مورد علاقه من برای عموم به نمایش در بیاد؟؟؟ و اما در مورد کوچه های پیر به نظرم هر چه به انتهای ترانه نزدیک تر میشیم ترانه قوی تر میشه و ظرایف بیشتری رو از خودش نشون میده حالا دیگه “من” یعنی دلتنگی.. من یعنی “زخمای نمک خورده”.. =D> =D> =D> پسند ۳ @};- @};- @};-
    • نيما سكوت درود جناب پور جمالی ترانه بسیار زیباتون رو توو وبلاگتون خوندم و لذت بردم پر از تصاویر زیبا بود به خصوص بند اخر اما به بانو ربانی حق میدم که منتشر نکردن این ترانه رو راستش فکرش رو میکنم اگه من هم جای ایشون بودم همین کا رو میکردم به هر حال به قول زان زاک روسو قراردادهای اجتماعی نوشته و نانوشته ای در هر جامعه دارم به نام قانون و هنجار پس همه بیایم به این قوانین احترام بذاریم حتی اگهر بابا میلمون نباشه واقعا ترانه شما به لحاظ هنری حرف نداشت و عالی بود اما با هنجارهای جامعه ما جور در نمیاد و از همه مهمتر قوانیین سختگیرانه در خصوص فضای مجازی و مطبوعات @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
    • عليرضا عباسي سلام آقای پور جمالی چه خوب که ترانه تون رو توی وبلاگتون گذاشتید @};- @};- @};- اگر چه کار زیبایی بود و تصاویر زیبایی داشت و با اینکه زیاد از عملکرد ارشاد راضی نیستم جسارتن باید بگم اگر این ترانه ی زیبا فیلمی بود در حال پخش من حتا نمی ذاشتم بچه م دوروبر تلویزیون بیاد @};- @};- @};-
      • آزاده ربانی با سلام وعرض ارادت به تمامی دوستان : عرض شود که در همین بروزرسانی که ترانه ی دوست عزیزمون جناب پورجمالی تایید نشد .یک ترانه از خانوم مائده نجفی تایید شد که میتونند دوستان بروند واگر ندیدند ببینند ترانه رو . ترانه ی ایشون اگر رو خط قرمز نبود ..دست کم بسیار نزدیکتر از نزدیک به خط قرمز بود ..چنانکه خودشونم گویا دغدغه ی عدم تایید ونشرش رو در این بروزرسانی داشتنتد.با اینحال من حد انعطاف را تا جایی توانستم گسترده کنم که با اغماضهایی بشه این ترانه رو نشرکرد . خب فرقش رو با اثر جناب پورجمالی حتی نمیتوانید از جهت قوت وقدرت و تصاویر و تشابیه و بلاغت وصحت گفتارِادبی مقایسه کنید .بسیارزیاد ترانه ی جناب پورجمالی به ترانه ی ایشون از جهت مهارت گفتار میچربید .و سرتر که چه عرض شود از نوع والاتر بود تکنیک ترانه. ولی ترانه ی ماعده خانوم فضاش رو علیرغم تعابیربعضا" نابهنجارِ روز..و نامتعارف و درجاهایی حتی زننده .. در قالب حس واخوردگی روانی اجتماعی و در پیامد یک رخداد نابهنجار احساسی اجتماعی میشد گنجوند . من البته به ایشون گفتم مراقب باشید از خط قرمز فاصله بگیرید و شاید باورتون نشه که چه اعصاب و روانی از من بابت این دو ترانه تحلیل رفت ..شاید باورنکنید به تناوب این دو اثر رو نخست تک تک و بعد یکی بعداز دیگری بررسی و مقایسه کردم تا خود م رو قانع کنم به یک رفتار حرفه ای درست و بدور از تعصب و خودخواهانه. اما انصافا علیرغم پختگی قلم وزبان سلیس وتصاویر قوی ترانه ی دوست عزیزمون جناب پورجمالی ..دیدم هیچ فضایی رو شاید جز یک فضای نزدیک به اتمسفر و جو اروتیک نتوان بر توصیفات این ترانه حمل کرد. عاشقانه از عشق گفتنه واز دلبستگی با برخی اِلِمانهای ظریف و دقیق سخن راندن نه بدین حد و پایه وصف معاشقه ..این ترانه فضای نزدیک تری داشت به وصف معاشقه ..حداقل مقدار و ظرفیت فهم من اینو استنباط کرد و این بود که رخ داد آنچه رخ داد . خودِ دوستان با خواندن ترانه ی خانوم ماعده نجفی و جناب پورجمالی عزیز میتونند نسبت به ادعای من داوری بفرمایند.و اینکه متعصب نیستم بی منطق حرف نمیزنم و عمل نمیکنم نسبت به دوستانم ارادت تام دارم و همه را از خویشاوندان احساس و فرهنگ خود میدانم و خودرا عین دیگری ودیگران را عین خود به حساب می آورم از تلاشهایی ست که در این موارد کرده و به نتیجه رسیده ام واز این بابت به خود میتوانم با اطمینان ببالم در عین اینکه به عنوان کمترین جزء از اجزای این مجموعه به خود نگاه میکنم. امیدوارم اونچه باب همزبانی ما در این مجموعه ی ادبی ست باب ِ همدلی هایمان هم باشد که از قدیم گفته اند ..همدلی از همزبانی خوشتر است.باسپاس از حوصله تون.ممنون .
      • QaemZabihi @};- @};- @};- @};- @};-
      • علی ادریس زاده درود عقیل عزیز.همیشه گفتم از بهترین های آکادمی هستی و توش شکی نیست. کارت بسیار زیبا بود و فنی همینجور که خانم ربانی و سایر دوستان به اتفاق این موضوع رو گفتن... اما قطعا خط قرمزهای فضای عمومی و پیرو مجوز آکادمی محقه که نتونه این کارو تایید کنه. ازت ممنونم که آدرس دادی و لذت خوانش کارت رو با دوستان سهیم شدی. شاد باشی ممنون از توضیحات کامل و دلسوزانه خانم ربانی عزیز @};- @};-
      • حامد حسینی سلام و خیلی عذر می خوام که پا تو کفش بزرگان می کنم... بنده هم ترانه زیباتون رو آقای پور جوالی خوندم و با نظر خانوم ربانی کاملاً موافقم ، گر چه ترانه شما واقعاً عالی بود از هر لحاظی اما متناسب با قابلیت های نشر عمومی یک اثر نیست حداقل ۲ یا ۳ جاش به نظرم کنایه هایه هنجار شکن یا به قولی خط قرمزی داشت... @};- @};- باز هم عذر می خوام @};- @};-
    • کریم غمخوار به بهانه ترانه خوبتان از اینکه قبول زحمت کرده اید و اجاق اکادمی را گرم نگه می دارید همینجا سپاسگذاری می کنم.همیشه موفق باشید .عقیل عزیز از ترانه سراهایی ست که همیشه از خواندن کارهایش لذت می برم.با خواندن این کامنت متعجب شدم و به آدرس وبلگشان سر زدم. با ترانه ای اروتیک مواجه شدم که البته هنرمندانه سروده شده بود.در حال حاضر بخشی از جامعه که تاثیر گذار است چنین آثاری را بر نمی تابد و بنابراین بهتر است این آثار به شکل محدود تر و خصوصی تر ارائه شود.حتی خود عقیل هم به نظرم با توجه به پیشینه آثارش که گاه رنگ و بوی مذهبی هم دارد،باید در انتشار آنها وسواس بیشتری داشته باشد @};-
      • آزاده ربانی سلام بنده تقدیم تمامی دوستانی که نظرشونو گفتند و ترانه ی جناب عقیل پور جمالی رو خوندند . تک تک نام نمیبرم . بدلیل کمی فرصت .ارادتمند همگی تون هستم .
  • ناشناس سلام بانوی مهربون :-x :-x :-x :-x خیلی خوش ریتم و زیبا بود ترانتون @};- @};- @};-
  • محمد حاجي نتاج حالا دیگه “من” یعنی دلتنگی.. من یعنی “زخمای نمک خورده”.. =D> =D> =D> =D> =D> @};- @};- @};- @};- @};- پسند+
  • ناشناس سلام بانــــوی مهربون @};- :-x ترانتون زیبا بود و مثل همیشــــه با یه ریتم عالی خونده میشد @};- @};-
  • Amin Qasemi شب میره و روز میرسه از راه .. سوغات واسم دلتنگی آوُرده.. حالا دیگه “من” یعنی دلتنگی.. من یعنی “زخمای نمک خورده”.. =D> =D> @};- @};- @};-
  • sepinood pahlevani کارای قبلی رو بیشتر دوست داشتم البته این یک نظر شخصی است! :-) :-x @};-