ایــن روزا…
من از نیمکت این پارکم
بدون تو چه بیزارم
همه باهم نشستن من
فقط عکس تورو دارم
تو از این شهر رفتی و
منم با بغض درگیرم
من هرجا میرم این روزا
یکی مثل تو میبینم
مثه دیوونه ها هرشب
تو خیابونا گم میشم
یه بار شمال چمران و
یه بار رو پل تجریشم
یه رازی توی چشمامه
یه حسی که گمش کردم
من عشقم رو به تو هرسال
توی پاییز کمش کردم
چرا دیوار اتاق من
با عکسای تو درگیره
شاید دیوار فهمیده
یه مرد تنهایی میمیره…