حرف
کارم ، شده دلتنگی
حرفم ، شده بیزاری
از حال خراب من
حتما که خبر داری
این گوشه دلم پوسید
بیخوابی و بی صبری
پاییزیِ پاییزی
این پنجره ی ابری
این میز پر از تلخی
این، قهوه ی تنهایی
این صندلی خالی
این حال تماشایی
این حس زمین خورده
این سایه ی دلمرده
این حالِ من بی تو
یک قصه ی خط خورده
تلخ از من و بغض من
این قصه ی من بی تو
پاییز پریشونی
هر لحظه ی من بی تو