از قَدم تا قَدم
داری زیر بارون قدم میزنی
تووی کوچه هایی که بن بست بود
مثه بچه ای که رفوزه شده
یا اون عابدی که سیاه مست بود
داری کُلِ دنیاتو سَر میکِشی
به حدی که توو غم توقف کنی
میخوای غصه ها روو زبونت بِرَن
تا توو صورتِ زندگی تُف کنی
همه خاطراتو الک میکنی
یکم بَد!بازم بد!!! تمومِش بده!!!!
الک خالیه؟! اعتراضی نکن.
به این زندگی باجِ بی خود نده
بزن تیشه روو ریشه ی زندگیت
از اول بکارش زمین حاضره
خودت باغبون شو خدا یارته
نهالو بِبَر توو دِلِ خاطره
همه شاخه هاشو پر از برگ کن
تا خورشید روو دامنت گُل کنه
شاید آسمون دستِ خورشیدِشو
به سمتِ دوتا دستِ تو پُل کنه
داری زیر بارون قدم میزنی
دیگه کوچه ها تنگو بن بست نیست
مثه عابدی تویِ راهِ خدا
یا اون بچه با نمره ی خوبِ بیست
باید از اول قدم بر داریم…
اگه جاده خراب بود خودمون بسازیمش
برای درست قدم برداشتن هیچ وقت دیر نیست
هم ترانه من هستم… تو هم باش… @};-:-):-x@};-