آکتور!


توسکانس آخرعشق داد زدن کات کن تمومه؛

تارسید لحظه آخر؛ گفتن عاشقی حرومه!

من شدم اون آکتوری که عشقشو توقصه هاباخت؛

همونی که با دروغاش صحنه ای کلیشه ای ساخت؛

.

.

روی سن اشکام میریزن؛توی زندگی کویرم؛

سنگ سنگه قلبم اما؛باصدای تومیمیرم؛

.

.

 

خنده گریه است؛گریه خنده؛توی فیلمنامه دنیا؛

حرفه ای عاشق میشم من؛مثل عشق توکوچه مردا؛

سرنوشتم یه قماره که به ریتم قصه بنده؛

نقش روبروم همیشه وسط درام میخنده؛

.

.

.

خیلی راحت توی چشمام نقش عاشقی می بینی

از گریمم شوکه میشی.پای قصه هام میشینی

نمیفهمی که دروغه همه زندگیه من

بازدوباره صف میبندی واسه امضا گرفتن

.

.

روی سن اشکام میریزن؛توی زندگی کویرم؛

سنگ سنگه قلبم اما؛باصدای تومیمیرم؛

.

.

 

اما بسه.اما بسه.خسته ام ازاینهمه درد

تانمردم روی صحنه.بیاونرفته برگرد

عاقبت دل میکنم ازشهرت و امضاء وبیلبورد؛

دوست دارم باشم همون که واسه عشقش بدکتک خورد؛

.

.

 

خسته ام ازآدمکهاکه منوازمن میگیرن؛

ازاونا که واسه اسمم؛واسه پوسترام میمیرن؛

باگریم یه پیاده؛توخیابون جون میگیرم؛

مثل آدمای ساده واسه عشقم میمیرم؛

حالا دیگه یه غریبه توی کوچه ها پلاسه

خسته  از عشقی که دایم پی برق اسکناسه

.

.

روی سن اشکام میریزن؛توی زندگی کویرم؛

سنگ سنگه قلبم اما؛دیگه راستکی میمیرم!!


از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/6690کپی شد!
915
۱۳