"آلزایمر"

انقدر شکس خوردیم؛ انقدر بد آوردیم
که ظاهرمون از دور گویای شکست ماس
انگار نه انگار که خون پدرای ما
جا مونده هنوزم رو شمشیری که دست ماس

خو کرده تن ما با شلاق خداهاشون
جز با تب استبداد آروم نمی گیریم
آزادی مث رویاس ؛رویایی که دور از ماس
تا وقتی که با جهل خودخواسته درگیریم

ما اصل خرافاتو؛ سرکرده ی آفاتو
تو زرورقی زیبا از فلسفه پیچیدیم
انقدر اثر کرده این زهر مخدر که
تا لحظه ی آخر هم با مرگ نجنگیدیم

این غده ی تاریخی آلزایمر مزمن شد
تا فهم و غرور ما قربانی اصلی شه
صد فاجعه رخ داد و صدها نفرو کشتن
ایرانی خوش غیرت باز راهی حج میشه!

https://www.academytaraneh.com/108117کپی شد!
401