کفش فاصله
سرخورده از احساس دیروزم
تن خسته ی تقدیر امروزم
یک عمره تو این بازی میسوزم
رفتی دلم با غصه همدم شه
تا چشم گذاشتم روی هم رفتی
دنبال تو گشتم به چه سختی
جدی گرفتی بازی رو وقتی
خواستی که سایه ت از سرم کم شه
من اونیم که از چشاش خوندی
عشقو، همه درداشو پوشوندی
کاشکی همون جور می موندی
کاش نمیذاشتی غصه سهمم شه
اونیکه تا دیروز می بستی تو
زیپ لباس و بند کفشاشو
حالا به کفش فاصله پاشو
می بندی تا پشتش یه عمر خم شه
از وقتی از تو پشت پا خورده
از این تن تنها و دلمرده
تن پوش رؤیاشو درآورده
تا رج به رج پاشیده از هم شه…