"بره ی کوچیکی که گرگ شد"

هیشکیو راه نده توی دنیام
من ازین همهمه سخت خسته م
پرشده گوشم از حرفای مفت
روی هر عشقی چشمامو بسته م

پر شدم از یه زجر مداوم
حس بیزاری از کل مردم
پیشنهاداشونو دور می ریزم
مثل یه پیرهن دست چندم

حس خوبی میده به یه عده
که ادای یه عاشق درارن
زخمای قبلی تا خوب می شه باز
زخمای تازه تر جاش بکارن

من ازین همهمه سخت خسته م
حرفای عاشقانه زیاده
ادعاهای بی پایه ای که
مثل یه قاصدک توی باده

سادگی شو چه ساده ذبح کرد
بره ی کوچیکی که گرگ شد
دختر چشم و گوش بسته ای که
زخم.. زخم.. زخم خورد تا بزرگ شد

https://www.academytaraneh.com/107533کپی شد!
528
۱۰
۴