شهزاده ی من

شهزاده ی من،لطفی بنما

با من بِنِشین،از من بِسُرا

 

پرده بِدَر و گیسو بِرَهان

آزاده شو ای گلچین خدا

 

برخیز و بتاز،از خاک برو

گر تکیه کنی،عیبی نَبُود

 

آزاد و رها،پروا نکن و

جلوه بنما،دیری نَبُوَد

 

بلبل که غزل میخوانده ز ما

چون در قفسی زندان نشده

 

پروانه چو تو نقشش چه لطیف

اما چو تو او پنهان نشده

 

حیف است که این،رخسار مهین

خاموش شود از، این انجمنان

 

جامی ببر و بر لب بنشان

یک لحظه بمان فارغ ز جهان

 

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/107286کپی شد!
522
۲
۱