"حلقه ی واصل"

حلقه ی واصل ما داره بزرگ تر میشه
فاصله روز به روز بیشتر از دیروزه
با لب دختر ما خنده غریبه س وقتی
خونه تو شعله ی بی حوصلگی می سوزه

حلقه ی واصل ما به زندگیش مشغوله
اون تو فکر خودش و عشق جدیدش هست و
وقتشه من و تو هم همین روزا ترک کنیم
عادت قدم زدن تو کوچه ی بن بستو

"نذار زندگیمون ،هدر شه تو حسرت، یه لالایی باشه، واسه خواب غفلت، که سرمایه ی ما، همین نصفه روزه
نگو مثل سابق ،تو نقش یه عاشق، واسه بار چندم، واسه حرف مردم، بذاریم که بازم، دلامون بسوزه"

نگو دیره برای شروع راه تازه
زندگی یعنی همین تلاش و امیدواری
عشق سهم کسیه که در پی ش راهی شه
نه اونی که دائما حبسه تو چاردیواری

حلقه ی واصل ما داره از اینجا میره
چیزی بین من و تو نمی مونه جز عادت
آخر زندگی مون تصویر زیبایی نیس
یه حواس نیمه پرت و چهره ای بی حالت

"نذار زندگیمون ،هدر شه تو حسرت، یه لالایی باشه، واسه خواب غفلت، که سرمایه ی ما، همین نصفه روزه
نگو مثل سابق ،تو نقش یه عاشق، واسه بار چندم، واسه حرف مردم، بذاریم که بازم، دلامون بسوزه"

https://www.academytaraneh.com/106513کپی شد!
372