یه استکان چای داغ
زمین دوباره ازنو /پوشیده چادر سپید
مژده میده قاصدک /عروس فصلا رسید
دختر آسمون به /عقدزمین در یاد
جهیزیه ش بارون و/برف وتگرگه و باد
پوشیده قله ی کوه/کلاهی از جنس یخ
خاطره میکنیم باز /زمستون و نخ به نخ
بادستای بچه ها/باشادی وباخنده
آدمکای برفی/میشن دوباره زنده
دوباره بچه میشیم/از غم و غصه آزاد
دوباره گوله برفی/به سمت ما هم میاد
یه عالمه رد پا/روبرفا جا میزاریم
پاهامونو دوباره/تو رد پا میزاریم
ها میکنیم روشیشه/واسه نوشتن از عشق
غصه رو پنبه کردن/ترانه رشتن از عشق
کرسی مادر بزرگ/این روزا روبراهه
برای دستای ما/توسرما سرپناهه
میچسبه زیر کرسی/یه استکان چای داغ
جمع شدن دورهم/گرم شدن با چراغ
قصه ی مادر بزرگ/میشه دوباره تکرار
ازاین روزا میمونه/خاطره هاش یادگار