شبیه آدم ها
روی هم رفته فکر میکردیم
پش به پشت هم ولی تنها
فکرها رُ روی هم چیدیم
خلوتی شد شبیه آدم ها
روی شونه های هم رفتن
وهمِ یک تکامل خسته س
داروینو جمع میمونهاش
ماتِ خلقت ن که سر بسته س
خاکی که شبیه ت شد / اونو به هوا بُردن
بعدش هوسِ سیبو/با سر به زمین خوردن
این چرخه ی تقدیره/بازیچه ی تنهایی
آدم شدن ِ زوری/ تنهایی حوایی!
جرم آدم حوایی بودن بود!
جرم ما سیبو لگد کردن!
کاش! اون سیب زمین نمیوفتاد
کاش! آدم نمیشدیم اصلاً
فکرهایی که روی هم چیدیم
ضجه هایی شبیه آدم بود
روی هم صعود کردیم به
نوک قلّه که حوا کم بود!