نقد آقای “علی ادریس زاده” بر ترانه ی خانم “سحر سلمانوندی”
شاید دو ساله رو مچم ساعت نمیبندم
بعد از تو دیگه واسم اصلا قید و بندی نیست
میخواستم از چشم خودم بندازمت اما
واسه سقوطت ، چشم من جای بلندی نیست
هر وقت بارون میزنه یاد تو می افتم
موهای خرماییِ چسبیده به پیشونیت
چتری که زیر تخت خوابت جاشو خوش کرده
سرخی لبها و لباسای زمستونیت
این شهر بوی عطر موهای تو رو میده
دستات رویاهامو بی نام و نشون کرده
این آدما مستن ولی شاید نمیدونن
بوی تو از بدو تولد مستشون کرده
هر روز دارم میزنی توی خیابونا
هر روز داری از جلو چشمام رد میشی
تو صورت هر آدمی چشماتو میبینم
تو قلب من محکوم این حبس ابد میشی
رفتی و عکسای دوتایی رو تکی کردی
حالا دوساله رد پاهاتو بغل کردم
دود نبودن هات تو چشمای من میره
من دیگه تو جلد قدیمم برنمی گردم
درود…
باعث افتخار هست نظرات شخصیم رو در مورد ترانه دوست گرامی سرکار خانم سلمانوندی بیان کنم…
شاید اگه بخوایم به چند نکته مثبت و کلی در اثر اشاره کنیم تمایل سراینده به مدرن و نو نویسی ترانه است که این شاخصه مثبت کمک میکنه اثار خوبی از ایشون بخونیم.تو این امر ایشون از دو فاکتور استفاده میکنن یکی سوژه جدید و نگاه متفاوت و نو به سوژه های قبل و دوم تصویر پردازی با استفاده از المانهای به روز…
در اثر مورد بحث کمتر از شاخصه قافیه بکر و کم کاربرد برای جذابیت استفاده شده و تصویر سازی های مدرن و سوژه تونسته بار متفاوت شدن ترانه رو به دوش بکشه…
در این شکل ترانه سرایی کلام محور و روایت محور خیلی خوبه بشه بحث اجرا و ملودی هم دخیل بشه و خانم سلمانوندی از پس این کار خوب بر اومده و اثر علاوه بر روایت مناسب پتانسیل های اجرا رو هم به اندازه مناسب داره.
ذکر این نکته در پایان کلیات مهمه که سراینده باید بسیار دقت کنه تا در این سبک نوشتن دچار پدیده نو ظهور کلیشه مدرن نشه…
حرکت در مسیر جذاب،متفاوت و نو نوشتن بسیار حساسه و لمس اتفاقات و دوری از فضا و کلمات تصنعی و صرفا نوین و تلفیق احساس درونی و باور پذیر و تازه با المانهای مدرن از ضعف کلیشه مدرن، اثر رو دور میکنه.
و اما نگاه بند بند به ترانه:
♦️♦️♦️♦️♦️
شاید دو ساله رو مچم ساعت نمیبندم
بعد از تو دیگه واسم اصلا قید و بندی نیست
میخواستم از چشم خودم بندازمت اما
واسه سقوطت ، چشم من جای بلندی نیست
یه شروع بسیار خوووب هم تو تکنیک و هم در روایت
حتی در این بند قافیه بلند و قیدو بند بسیار قویه
بازی کلماتی و شاعرانه بستن ساعت و قید وبند و همینطور افتادن از چشم و ارتفاع بسیار مثبت بوده و روایت و شاعرانه شکل داده.آفرین.
استفاده از اعداد (دو سال) پرداخت و توجیه نیاز داره در آثار ولی در این بند چقدر لذت بردم در استفاده بسیار به جا از (شاید) که کمک بسزایی در پرداخت عدد میکنه.آفرین
♦️♦️♦️♦️♦️
هر وقت بارون میزنه یاد تو می افتم
موهای خرماییِ چسبیده به پیشونیت
چتری که زیر تخت خوابت جاشو خوش کرده
سرخی لبها و لباسای زمستونیت
ارجع به کلیه نکات مثبت و پر احساسی که این بند داره ارتباط بسیار خوب هر چهار مصرع با چند المان بشکل لولا و صرفا در راستای پرداخته و ضربه شاید در تصویر سازی مصرع سوم ایجاد شده تا به شکل معمول در قافیه و پایان بند
۱-بارون
۲-موهای چسبیده به پیشونی
۳-چتر زیر تخت (آفرین)… هم ضربه و هم توجیه معنایی برای مصراع دوم
۴-تا حدودی (لب سرخ و لباس زمستونی) که شاید کمی ارتباط اینجا کم تره
♦️♦️♦️♦️♦️
این شهر بوی عطر موهای تو رو میده
دستات رویاهامو بی نام و نشون کرده
این آدما مستن ولی شاید نمیدونن
بوی تو از بدو تولد مستشون کرده
این بند هم نکات مثبت داره و هم ضعف…
ارتباط خوب معنایی در مصرع یک و سه و چهار بسیار مناسبه اما اتفاق درست و با قدرت محتوایی و مکمل در جهت پرداخت در مصرع دوم نیومده…
بهتر بود سراینده که کلا بی مقدمه از عطر معشوق در کار سخن میاره بیاد در مصرع دوم بی نام و نشون کردنو با همون ایتم پیش ببره نه دستااات و یا تصویری از شکل یا دلیل پراکندگی عطر بده تا با مصرع خوب سوم و چهارم تکمیل بشه…
اما نکته مثبت دیگه ای که با سلیقه من جوره استفاده از این فرم قافیه در ترانه است
مستشون
نشون
آفرین
♦️♦️♦️♦️♦️
هر روز دارم میزنی توی خیابونا
هر روز داری از جلو چشمام رد میشی
تو صورت هر آدمی چشماتو میبینم
تو قلب من محکوم این حبس ابد میشی
شاید در کل اثر بیشترین ایراد رو به دو مورد در این بند دارم.
مصرع اول دار زدن
مصرع اخر حبس ابد
ارتباط معنایی اشتباه
و زیبایی و قدرت تصویرسازی در مصرع دوم و سومو متاسفانه تحت الشعاع قرار میده…
شکل دار زدن هم زیاد از نظر کلامی و تصویری تو این کار نپسندیدم و ایراد دوم در این بخش
و شاید جدی ترین و تنها ایراد ساختاری اثر این حبس ابد هست….
این حشوه کلامی و معناییه
محکوم به حبس ابد درسته و به اقتضای وزن این ایراد بوجود اومده و از نظر معنا هم اون حبس ابدم مگه داریم…. حبس ابد حبس ابده…
♦️♦️♦️♦️♦️
رفتی و عکسای دوتایی رو تکی کردی
حالا دوساله رد پاهاتو بغل کردم
دود نبودن هات تو چشمای من میره
من دیگه تو جلد قدیمم برنمی گردم
بند آخر میتونست خیلی قوی تر شکل بگیره که این موضوع انجام نشد و ضربه در سطح مونده…
تو جلد قدیم ترکیب خوبیه اما کار زیاد مثبت کشیده نشده در پرداخت
اوردن عدد (دو سال) با تکرار مجدد در پایان کار بسیار خوب بود امااا
بحث استفاده از شاید در بند اول و حالا در بند آخر جای بحث داره….
شاید در بند اول توجیه خوبی بود
و اگه تو بند اخر قطعا مدت زمانو میدونم باید پرداخت میکردم تو بند که به این خاطر….. حالا….
و بحث عکسای دوتایی و بغل کردن رد پاها کمی بی پرداخت و یهو اومده و برای پایان بندی قوی نمیبینم….
♦️♦️♦️♦️♦️
در مجموع اثر بسیار باقدرت و فنی شروع میشه و با کمی عجله به پایان میرسه…
اثر مورد بحث اثری مناسب و با فرم اتکا به تصویر پردازی بود که اگر کمی ارتباط عمودی بین بندها به قدرت ارتباط درونی بندها بود روایت بسیار قدرتمندتری شکل میگرفت…
از خوندن اثر لذت بردم و شاید اصلی ترین دلیلی که جسارت کردم و نظرات شخصیمو مفصل و با پرگویی روی اثر نوشتم لذت بردن از اثر و پیشرفت بسیار عالی سراینده بود چون قبل از این یه ترانه دیگه هم از سراینده اثر خونده بودم که این سطح پیشرفت قابل تحسین و تقدیره…
ممنون که کارتون رو در معرض نظر قرار دادین و به من اجازه داده شد روی این ترانه نظرات صرفا شخصیمو بیان کنم…
با آرزوی موفقیت بیش از پیش برای خانم سحر سلمانوندی گرامی