همــه چـی رو بـبـر
خودم رو میزنم بـه بـی خـیـالــی
تـا احساســم فـراموشــی بگیره
همه چــی رو بـبـر ازخـونـه حتی
ردِ دســتــاتـو از رو دسـتـگـیـره
***
دارم بی واهمه سبقت می گیرم
از هـرچـی که تـو رو یـادم مـیـاره
تا ذهنم پـرت شه از فکر و خیالت
تا پـشـتِ خاطـــراتـم جـات بـذاره
***
نمیخام جات تو خونه خالی باشه
توی هر ساعت و هفت روز هفته
اصلا انگار نـه انگار که تـو نیستی
نـه خـانـی اومده نـه خـانـی رفته!
***
من از قلبِ خودم رودست خوردم
کـجـایِ حـال و روزم روبـراه بـود؟!
از اول اومـــــــده بـودی نـمـونـی
یـه جـایِ کـار از اول اشـتباه بـود
***
بـرو کــارت نباشه ایـن جـــدایـی
منو سمتِ چی داره می کشونه
همه چـی رو ببر اصلا مهم نیس
چی از من بعد این روزا می مونه
***
بـذار یک بار هم حق با تو باشه
بـرو تـا از تـمومِ مـن جــدا شی
فقط ترســـم از ایـنـه پـا بـذارم
تویِ آیـنـده ای که تـو نـبـاشی