گره کور

تنهام، هم قد حصاری که
پا پس کشیدی قد علم کرده
من از نوشتن دور بودم که
دردت منو دست به قلم کرده
…………
این چوب خطّا خیلی حرف دارن
“صد سال تنهایی” مو میخونی؟
چوبه خطای تو به جوونم خورد
چی آخه از دردام میدونی؟
…………
دنیام توو دستات بود اما
دستاتو ول کردی زمین خوردم
پای تو موندم عمری با اینکه
زخم زبون از اون و این خوردم
…………
گفتی و گفتی و فقط گفتی
پای شنیدن سخت لنگ بودی
رویامو توو چشمات میدیدم
کابوس وار اما قشنگ بودی
…………
ما هردو به تو فکر میکردیم
تنها همین جا مشترک بودیم
ما از همون خشتای اول هم
درگیر با یک مش (ت) ترک بودیم
…………
میخواستم باشی ولی قلبت
واسه جدا بودن مصمم بود
چیزی شبیه عشق انگاری
بین دلای ما دوتا کم بود
…………
تقدیر با رفتن گره خوردو
کوره گره، بازش نمیشه کرد
من واسه بودن با تو جنگیدم
با رفتنت سازش نمیشه کرد
…………
محمد قاسمی (شاهد)

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/102248کپی شد!
841
۱۷
۲