طلوع چشمات

پنجره رو باز میکنم تا طلوع چشماتو ببینم      

عطر وجودت می پیچه توی هوای خونه

باغچه پر میشه از گلای یاس و رازقی           

شمعدونی رویه طاقچه ترانه ساز میشه و می خونه

حوض نقاشی پر میشه از ماهی تن طلایی       

سکوت خونه غزل خونه آخه رسیده پایان تنهایی

تو دنیایه منی و من مشغول جهان بینی           

تو دفتر عاشقی جایی نداره فلسفه ی جدایی

برفایه زمستون داره آب میشه چه آسون        

شبای سردم پر میشه از نورو گرمای تابستون

ببین گل سرخو تو تب عشق می سوزه          

آرامشی توی چشمات که از عشق لبریزه

ببین این تن خواه منو سمت تو میکشونه          

کسی حال ما رو نمیدونه عشق روبرومونه

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/102123کپی شد!
649