زخم ِ تبر
اومد بعدِ چند سالِ زرد
مرد ِ بارونی ِ عاشقم
نگاهش هنوز گرم بود
توو فصل ِ زمستون ِ سرد
توو فصلی که دستِ منو
رها کرد و رفت بی خبر
هنوز “هایِ” دستای من
داره جایِ زخمِ تبر
اومد بغض ِ چند سالِ من
نشست رو تن ِ پنجره
تو آغوش اون خم شدم
تو بارون این حنجره
من از شک ِ این فاصله
نمی تونم آروم شم
دوباره با این رابطه
به دستایِ اون محکوم شم
اومد رفتنم رو ندید
هنوزم عاشق و مست بود
تو بحبوحه ی رفتنم
هنوزم عاشق دست بود
“نرگس”